19ماهگی محیا
محیا بعد از زدن امپول شب ها از خواب بلند می شه و می گه با گریه نزن نزن محیا به مامانم می گه ملوله(محبوبه) از علایق محیا کتابه که خیلی اروم ورق میزنه فقط گاهی پاره میکنه که سریع ورق میزنه من نبینم محیا تا بابا زهیر می بینه میگه بییم باجون محیا بخاری داغه دست نزنی چند دقیقه بعد مامان مامان داغ (خدارو شکر خاموش بود)
نویسنده :
مامان
12:33