محيا محيا ، تا این لحظه: 11 سال و 26 روز سن داره

دختر كوچولوي من

بدون عنوان

  محیا من در 16 ماهگی کلی کلمات جدید یاد گرفته شعر یک توپ دارم به کمک من کلماتی مانند ققلی .آبی و بابام عدی .مق تکرار می کنه دخترم تا کاری خلاف میلش باشه سریع شروع می کنه تو سر خودش می زنه امسال که محیا را مشهد بردیم حسابی با دیدن چراغ ها و شلوغی هیجان زده می شد و شروع به دویدن می کرد یه موقع هایی بر مب گشت گه مطمئن بشه دنبالش هستم   ...
26 شهريور 1393

بدون عنوان

محیا من در 15 ماهگی حسابی شیطون شده و سر همه چیز می ره از علایق اون پریز برقه که همه سیم ها رو از جا در میاره مخصوصا تلفن و تلویزیون را خودش روشن و خاموش می کنه کابینت سرگرمی دیگه محیاست مرتب سر قابلمه های مامان جون می ره کلمات جدید مانند بستنی(بس)و بیسکوییت(بیس)و ماش و... دخترم توپ بازی هم می کنه و با سجاد رقیب می شه محیا با شنیدن اسم حسبن از وقتی 9 ماهه بود سینه می زد و همه عاشق این کارش هستن اون هم خوشش میاد و ادامه میده و هر کار خوبی که می کنه برای خودش دست می زنه و به همه می گه دش وقتی به حرفش گوش نمی کنم شروع می کنه خودش می زنه   ...
6 شهريور 1393

محیا در 15ماهگی

بلاخره عشق مامان درشب قدر (23)قبل از رفتن به احیابعد از یک ساعت چرخیدن دور خود وتلاش برای راه رفتن  راه رفتن را اغاز کرد دستم بگرفتو پا به پا برد یعنی همین .دخترم دیر راه افتاد ولی سریع شروع به دویدن کرد دخترم به علت علاقه زیاد به حمام وعادت به شسته شدن در تشت در خونه مامان محبوبه با وجود تاریک بودن حمام رفت تو و شروع به اب بازی کرد دخترم از الان مستقله  و تنهایی حمام می ره دخترم شعر هم می خونه وقتی  می گیم: بعبعی می گه به به   دمبه داری نه نه از علایق دیگر محیا انگوره که بهش می گه ان دیروز می خواستیم بریم افطاری کفش پاش کردم دیدم خم شده و دمپایی من دستش گرفته و می گه کف یعنی...
6 مرداد 1393

بدون عنوان

                                          محیای من در یک سال و سه ماهگی با گرفتن دست مامان راه می ره فقط هیجان زده می شه و میدود ولی حتما باید یک انگشتم شده بگیره و به سرعت دور خودش می چرخه و خیلی دوست داره که راه بره محیا بوس هم می کنه فقط کلی آب دهن می چسبونه حرف های نا مفهوم هم زیاد می زنه                                 ...
21 تير 1393

بدون عنوان

          عزیز مامان  در یک سال و دو ماهگی من را با اسم صدا میکنه  و اسم الهه و سجاد هم تکرار می کنه ولی با وجود تلاش زیاد هنوز راه نیفتاده فقط چند قدم راه می ره و سریع می شینه دخترم علاقه زیاد به نون داره و با دیدن نون جیغ می زنه   ...
6 تير 1393

بدون عنوان

                            محیا کوچولوی من یک سال و یک ماهش و فقط با کمک راه می ره و چند ثانیه ای می ایسته کو چولوی من تمام حرفاشو با جیغ به ما می فهمونه تا ازش غافل می شم سر از دسشویی در میاره علت علاقش را نمی دونم کمی هم حس حسادت را داره یاد می گیره که خیلی ناراحت هستم         ...
9 خرداد 1393

محیا و سرخک

عزیز مامان دو هفته بعد از واکسن زدن سرخک گرفت و حسابی لاغر و دون دونی شد و یک دندان جدید در فک پایینش در یک سالگی رویید و حالا شده 7 دندونی محیا با گفتن 1و2 سریع می گه 3 پس معلوم ریاضی قوی ای داره دخترم حسابی رقاص شده و تا دست زدن متوقف می شه می گه دش   ...
19 ارديبهشت 1393

نوروز93

عید امسال با وجود محیا حال و هوای دیگه ای داشت دخترم خیلی شیطون تر از قبل شده و مرتب وسایل می گیره و بلند می شه و خیلی در تلاش برای راه رفتن هستش از شیرین کاری دیگش باز کردن کشو میز تلویزیون است و کشتن ماهی مامان به علت فشار زیاد در ناحیه شکم ماهی ...
4 ارديبهشت 1393

کارهای جدید محیا در یک سالگی

عشق مامان از بعد از زدن واکسن شروع به زدن خودش کرد و وقتی می گفتیم تو رو خدا خودت نرن شدت ضربه بیشتر شد و این کارش با گفتن نزن دوباره شروع می شه(لوسی جدید) گفتن دده(بده) با دیدن خوراکی و گفتن س (سلام) و کلی کلمات نامفهوم برای ما ...
4 ارديبهشت 1393

تولد یک سالگی محیا

محیا من بلاخره یک ساله شد فرشته کوچولوی من هر روز شیرین تر از قبل می شه در تولدش خیلی زود خسته شد و بیشتر به ما بزرگترها خوش گذشت این هم کیک تولود محیا که سلیقه باباش بود که به علت بد آموزی از ممه در عکس فاکتور گرفتیم بخش قابا توجه برای محیا فش فشه بازی با هنرنمایی عموی مهربان بود ...
4 ارديبهشت 1393