مهر 95 محیا و مدرسه

محیا در کلاس کودک خلاق شرکت کرد و کلی دوست پیدا کرد من که همیشه  محیا از لحاظ  هوشی در حد بالا میدونستم فهمیدم که این خبرها نیست و محیا از بعضی  لحاظ  شاید کمتر هم باشه مثلا محیا هنوز مداد درست در دست نمیگیرد و فقط خط خطی میکنه ولی سریعتر از بقیه نقاشی تموم میکنه و براش دو برابر کار می‌گذاشتیم  و اصلا نمی گفت خسته ام 

در کلاس مونته سوری هم اولش خیلی ضعیف بود ولی بعداز دو ماه خیلی سریع فعالیت  ها را انجام میده و فقط کمی سرکشی میکنه به خاله نادیا  یا به قول خودش خاله جدید میگه نه نه تو نگو من بلدم

با بچه ها هم خوبه ولی گاهی به هم میگن من با تو قهرم با شاینا دوستم و در کل رابطش با دخترها بهتره

دخترم میگه من تصمیم گرفتم ماهی قرمز بخورم آخه من ماهی دوست دارم من هم گفتم ماهی سفید بخور در جواب گفت ماهی قرمز بخورم می میرم آخه خیلی خوشگله

محیا کل نقاشی را رنگ میکنه و تا جلوش بگیریم کل صورت رنگ کرده و بعد می ره سراغ کادر و کل صفحه رنگ میکنه و میگه مامان ببین نقاشی خفه شد

محیا موقع کفش پا کردن میگه مامان جون حرف زشت زده گفته کفشا عوض است و در مدرسه وقتی من کفش پا بچه ها میکنم میدوه میگه کفش من هم پام کن من بلد نیستم

محیا از بوس کردن فراری و باباجون برا اینکه ازش بوس بگیره میگن محیا من بوس نکن من بدم میاد محیا سریع می ره بوس میکنه

عمه زهره به محیا گفت برام لیوان بیار محیا در جواب گفت نمیتونم آخه من خیلی کوچولو هستم

هنرنمایی جدید محیا مامان منو بغل کن من زینبم کوچولو هستم  بازی جدیدش این که از راه دور بپره تو بغل من بالاخره دستشویی بزرگ محیا بعد از هشت ماه درست شد ولی من کلا مردم

محیا از مامانم پرسید مامان محب وبه فامیل تو چیه گفت غرب جواب دختر من پس من سیاهپوش  نیستم منم علفم و چند وقته فقط تو خط فامیلی است از همه میپرسن

سرگرمی  جدید محیا باب اسفنجی است و تمام حرف اش تکرار میکنه به عروسکش میگه سارا کجایی دختر و عاشق عکسهای باب اسفنجی است