دخترم سه ساله شد
محیا بعد از دست زدن به اتو پاش تاول زد و گفت اتو خطرناکه من دیگه دست نمیزنم و به تاولش میگفت تاول ترکی شده اسمش ترکی
نظر محیا در مورد تردمیا : مامان ترکی روشن کن تازه فهمیدم چاق شدم
از ابتکارات جدید دخترم تویی است که میچسبه به من دست و پاش زیر لباس من میذاره و در روز چند بار این کار تکرار میکنه و تویی کس دیگه قبول نداره و همچنان به انگشت خوردن ادامه میده و به خال من هم میگه دست نزن رفته تویی
دخترم در جشن شرکت میهن که یه گاو اورده بودن حسابی خوشحالی میکرد و میگفت من ببر پیش گاو و اقا گاوه انگشت میخوره
محیا خودش انگشت میخوره ولی وقتی زینب میخوره میزنه رو دست بچه و میگه انگشت نخور و به جوراب بچه حساس از پاش در میاره و میگه میخوام تویی زینب ببینم
دخترم روش بازی با عروسک خشن و لباس عروسک در میاره
واکنش محیا به شکستگی سر باباش : بابا پیگونی اوف شده البالو با هسته خوردی رفته تو پیگونی
محیا بعد از بوس کردن میگه پاک کنم و دستش رو صورتش میکشه
کلمه جدید محیا مامان اعصابم داغون کردی
علایق جدید محیا پنجمین است و میگه با پله بریم و سوار اسانسور نمیشه